يا مهـــــــــدي ادركني...



والعصر

محبت به بدکاران برای توبه"حرفی ازبنده ی خدایی"

شبى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان در سال (1354 ش) پس از منبر جوانى با شکل و قیافه غربى و با لباسى که بیش‏تر به لباس دختران و زنان مى‏نمود، نزد من آمده، گفت: شغلى دارم که لحظه به لحظه‏اش گناه و معصیت و سبب تحریک شهوات حیوانى است. شغلم در خیابانى پر از سینما و کاباره و پر از مردم بى‏دین و معصیت‏کار در مغازه‏اى دوخت و دوز پیراهن و لباس دخترانه و زنانه است!

باید اولًا بدن آنان را که اکثر بى‏حجاب و بدحجاب و غربى مسلک‏اند جهت دوخت لباس اندازه‏گیرى کنم و پس از دوخت اولیه براى مرتبه دوم بر بدنشان اندازه‏گیرى نمایم و به اصطلاح غربى پُرُوْ کنم.
یکى دو شب است در این مجلس شرکت مى‏کنم و تا اندازه‏اى به حلال و حرام خدا و فرهنگ پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام آشنا شده‏ام، خود را بسیار گنهکار و دور از خدا حس مى‏کنم، علاقه دارم مسیرم عوض شود و به راه خدا منتقل شوم.
لحظاتى او را مورد مهر و محبّت قرار دادم و به او گفتم: بر اساس‏
                     
آیات قرآن و روایات، راه توبه به روى تو باز است و خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام و اولیاى حق امثال شما را دوست دارند و با آغوش پر مهر و محبّت مى‏پذیرند و حضرت حق هم‏اکنون که پشیمانى و جداً مى‏خواهى از این شغل با همه جاذبه پرقدرتش دست بردارى از همه گناهان گذشته‏ات گذشت مى‏کند و از نظر پاکى پرونده‏ات چنان که از مادرت متولد شده‏اى خواهى شد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
 «التَّوبَةُ تَجُبُّ مَا قَبلَها» «1».
توبه گناه پیش از خود را قطع مى‏کند و از بین مى‏برد.
و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
 «التَّوبَةُ تَستَنْزِلُ الرَّحمَةَ» «2».
توبه مهر و رحمت را نازل مى‏کند.
و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
 «التَّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ» «3».
توبه‏کننده از گناه چون کسى است که گناهى بر او نیست.
__________________________________________________
 (1)- عوالى اللآلى: 1/ 237، فصل 9، حدیث 150؛ مستدرک الوسائل: 12/ 129، باب 86، حدیث 13706.
 (2)- غرر الحکم: 195، حدیث 3835؛ مستدرک الوسائل: 12/ 129، باب 86، حدیث 13707.
 (3)- عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2/ 74، باب 31، حدیث 347؛ بحار الأنوار 6/ 21، باب 20، حدیث 16.
                       
جوان زنانه‏دوز بسیار بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و وعده توبه حتمى داد.
سال‏ها از این ماجرا گذشت، انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، مستکبران جهانى به وسیله عراق جنگ خونینى را بر ایران اسلامى تحمیل کردند، در ایام جنگ، روزى به شهر مقدس قم که خود از طلاب حوزه‏اش بودم رفتم، از کنار خیابان ارم نزدیک قبر زکریا بن آدم عبور مى‏کردم، از آن طرف خیابان شخصى مرا صدا زد، خواستم طرف او بروم، احترام کرده او به جانب من آمد، دیدم روحانى بزرگوار و وزینى است که آثار عبادت و سجده از پیشانى‏اش نمایان است و چهره‏اى نورانى دارد به من گفت: من همانم که پیش از انقلاب اسلامى در یکى از شب‏هاى ماه رمضان براى توبه از شغلم که زنانه‏دوزى بود به شما مراجعه کردم، پس از توبه و تصفیه به طلبگى روى آوردم و بعد از طى مقدمات تحصیل به قم آمدم و در دروس خود موفق شدم، فعلًا امام جماعت مسجدى هستم که بیش از دویست جوان در آن شرکت مى‏کنند و تاکنون حدود شصت نفر از این مسجد در جبهه به شرف شهادت رسیده‏اند.
گنهکار باانصاف و معصیت‏کارى که هنوز چراغ وجدانش در برابر طوفان هواى نفس خاموش نشده، وقتى که معارف الهیه را بشنود و بفهمد و بکار بندد، موج محبّت به پروردگار و پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام، از عرصه‏گاه باطنش ظهور مى‏کند و او را به گردونه تصفیه باطن مى‏کشاند و اعضا و جوارحش را در فضاى عمل صالح قرار مى‏دهد و نهایتاً تبدیل به منبعى از فیوضات حق و کراماتى نسبت به دیگران مى‏گردد...

چهل حدیث گهربار از امام زمان؛ حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف

......................

 حجّت خدا

 

زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ:

 

ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آینه تمام شکّ‌ها را از بین مى‌بردیم.

 

- عطسه، نشانه سلامت

 

أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام:

 

نسیم، خدمتکار حضرت مهدى(علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود: آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.

 

- نماز، طردکننده شیطان

 

ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ:

 

هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاک نمى‌مالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال.

 

- حق الناس

 

لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ:

 

تصرّف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.

.............................

- آگاهى امام(علیه السلام)

 

إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ:

 

علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمى‌ماند.

 

- دعاى فراوان

 

أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ:

 

براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.

 

37- سؤال نامطلوب

 

فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ:

 

درهاى سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.

- آخرین اوصیا

 

أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى:

 

من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مى‌گرداند.


حدیث...

امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَبجز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت،
یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد


امام على (علیه السلام):


الذکر یونس اللب و ینیر القلب و یستنزل الرحمة

یاد خدا عقل را آرامش مى دهد،
دل را روشن مى کند

و

رحمت او را فرود مى آورد.

 


هر چه بیشتر گذشت داشته باشی،

در انجام تمرین های آرام بخش تواناتر خواهی بود.


با گذشت بیشتر، تشویش زندگی را کمتر کنید


بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد! ..... دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد

 

بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب ..... که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد

 

بخوان دعای فرج را و ناامید مباش ..... بهشت پاک اجابت هزار در دارد

 

بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است ..... خدای را، شب یلدای غم سحر دارد

 

بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال ..... مسافر دل ما، نیت سفر دارد

 

بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ..... ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد

 

بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا ..... حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد

حضرت رسول (ص) به سلمان فارسی (ره) فرمودند : ای سلمان هرگاه مریض شدی در هنگام مرض و کسالت خداوند سه نوع توجه به تو دارد : همواره در نظر خداوند هستی ، دعای تو در هنگام کسالت و مرض مستجاب میگردد و گناهانت آمرزیده میشود ، و تا هنگام مرگ خداوند تو را از عافیت برخوردار میکند ، سپس حضرت رسول (ص) متوجه ابوذر شد و فرمود : ای ابوذر تو به تنهایی زندگی میکنی و به تنهایی از جهان می روی ، و به تنهایی داخل بهشت میگردی ، گروهی از اهل عراق به خاطر غسل دادن و کفن کردن و دفن کردن تو خوشبخت خواهند شد ، سپس رسول الله (ص) روی خود را به طرف اصحاب کردند و فرمودند : از اشرار و بدهای شما به شما خبری ندهم ؟ عرض کردند : خبر دهید ، فرمود کسانیکه در جامعه رفت و آمد میکنند و سخن چینی مینمایند ، و بین دوستان را تفرقه می اندازند ، برای افراد پاک و بی آلایش عیب جویی میکنند.کِتابُ المَواعِظ شیخ صدوق صفحه 49 الی 50    جناب ابوذر (رض) را شنیده اید معاویه دویست اشرفی برایش فرستاد بلکه بتواند او را از طرفداری علی (ع) برگرداند.ابوذر (رض) اشاره به ظرفی کرد و فرمود تا در این ظرف موجود است من بی نیازم.نگاه کردند در ظرف و دیدند دو قرص نان در آن است ، ابوذر (رض) فرمود : یکی برای افطار و دیگری برای سحری من کافیست ، اگر فردا هم جزء عمرم باشد خدا میرساند.فردایی که مشکوک است معلوم نیست جزء عمرم باشد چرا غصه اش را بخورم ؟ همانکس که تا امروز مرا اداره کرده ( به من روزی داده ) ، بقیه عمرم را نیز اداره میفرماید ( روزی بقیه عمرم را نیز میرساند ). باید یقین کنی که جز به خدا به هیچ کس و هیچ چیز احتیاجی نداری ( سوره فاطر آیه 15 : ای مردم شما محتاجید به سوی خدا و خدا بی نیاز است از هرکس و هرچیز و خدا ستوده است ) ما سوی الله همه مخلوقند ، صاحبان مقام هم همه محتاج به خدایند تا خدا چه خواهد.اگر بنا باشد با واسطه یا بی واسطه تو را نجات می دهد.

نعمت های روحی بهشت :                                  
از اینکه برخی آیات قرآن مانند آیات یاد شده ، نعمتهای مادی بهشت را می شمارد و مردم را به آنها ترغیب می کند ، گروهی از مسیحیان این موضوع را عیب و نقصی برای اسلام شمرده ، این آیین مقدس را بدین مادیگری متهم ساخته اند ، غافل از اینکه نعمت های بهشت منحصر به همان نعمت های مادی یاد شده نیست بلکه نعمت های روحی فراوانی نیز در بهشت وجود دارد که ما برای نمونه نعمت های زیر را به یادآور می شویم :

  لذت رضا و خشنودی خداوند از آنها که قرآن کریم آن را بزرگترین نعمت های بهشت می شمرد :

وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ( سوره توبه آیه 72 )
که یعنی :
خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است اين است همان كاميابى بزرگ
بطوریکه ملاحظه می فرمایید خداوند بعد از آنکه نعمتهای مادی بهشت را از قبیل باغستانها نهرهای جاری و خانه های عالی می شمرد ، خشنودی خداوند را بزرگتر و رستگاری بزرگ می شمارد .

2) آرامش خاطر و خشنودی آنها از خداوند .

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ؛ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ؛ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ؛ وَادْخُلِي جَنَّتِي :
که یعنی :
  اى نفس مطمئنه ؛ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد ؛ و در ميان بندگان من درآى ؛ و در بهشت من داخل شو .
..................................................

لذتی که به آنها از راه تسبیح و تحمید ، دست می دهد :..........
 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (سوره یونس آیه 9 و 10)
که یعنی :
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مى‏كند به باغهاى [پر ناز و] نعمت كه از زير [پاى] آنان نهرها روان خواهد بود [در خواهند آمد] نيايش آنان در آنجا سبحانك اللهم [=خدايا تو پاك و منزهى] و درودشان در آنجا سلام است و پايان نيايش آنان اين است كه الحمد لله رب العالمين [=ستايش ويژه پروردگار جهانيان است]

4) درودیکه ملائکه با گفتن سلام علیکم ، به آنها می فرستند و همچنین بشارت به خلود و باقیماندن همیشگی آنان در بهشت که ملائکه به آنها می دهند ، از اینها لذتی روحانی و معنوی برای اهل بهشت حاصل می شود :

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ ؛ سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ( سوره رعد آیه 23 و 24 )
  که یعنی :
  [همان] بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مى‏شوند و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‏آيند [و به آنان مى‏گويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كرديد راستى چه نيكوست فرجام آن سراى
  و همچنین آیه 46 از سوره حجر « ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ » و آیه 34 از سوره ق « ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ » که یعنی با سلامتی داخل بهشت شوید ، این همان روز جاودانگی است .

5) بطور کلی بهشت محل امن و آسایش و آرامش وجدان است که در دنیا برای کمتر کسی چنین نعمت روحی و معنوی میسر است .
« لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ » (بخشی از آیه 127سوره انعام) که یعنی : برای آنان نزد پروردگارشان خانه آرامش و آسایش خاطر است .www.hjkafi.blogfa.comکلید بهشت ، ایمان و عمل صالح : 

نخستین چیزی که سرمایه اصلی نجات و خمیرمایه سعادت و کلید درهای بهشت شمرده شده ، ایمان و عمل صالح است . قرآن در آیه 82 سوره بقره می فرماید : « کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انحام دادند یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند . به این ترتیب قرآن پرده های اوهام گروهی از اهل کتاب و مقلدین آنها را در میان اثوام و ملل دیگر ، که تصور می کردند مسأله نجات و وردود در بهشت بر اساس یک سلسله روابط ، یا ضوابطی غیر از ایمان و عمل صالح است ، پاره می کند ، و انسانها را برای ساختن خویش در دو بعد « عقیده » و « عمل » بسیج می نماید .
 بدیهی است رابطه « ایمان » و « عمل صالح » رابطه « درخت » و « میوه » است . یک درخت سالم ( از درختان میوه ) خالی از میوه نخواهد بود ، همچنین ایمان از عمل صالح جدا نخواهد شد ، نگر ایمانهای ضعیف و کم نور که در برابر شهوت و هوی و هوس ها از اثر می افتد و به تعبیر روشنتر عمل صالح تجسم ایمان قلبی است .
 البته این سخن بدان معنا نیست که معصیتکاران یا مرتکلبان کبیره کافرند آنگونه که خوارج می پنداشتند ، بلکه منظور این است ایمان قوی هرگز از عمل صالح مقدم داشته شده ، با اینکه به نظر می رسد انجام واجبات و ترک محرمات کاری مشکل تر از ایمان است ، و قاعدتاً باید مقدم داشته شود ، ایم بخاطر آنست که قرآن با این بیان می خواهد اشاره به ریشه و اساس بودن ایمان نسبت به اعمال صالح کند . تعبیر به ایمان و عمل صالح ، آنچنان تعبیر گسترده ای است که تمام مراحل ایمان به خدا و سایر مبانی اعتقادی را از یکسو ، و انجام هرگونه کار شایسته فردی و اجتماعی و سیاسی و عبادی را از سوی دیگر شامل می شود . 

بیانات امیرالمومنین علی (ع) :
 
• اصل ایمان برای امر خداوند خوب تسلیم شدن است.( غررالحکم ، صفحه 91) 
• نزدیکترین مردم به خداوند سبحان کسی است که ایمانش بهتر از دیگران باشد .( غررالحکم ، صفحه 93) 
• سه چیز است که هر کس آنها را داشته باشد ایمانش کامل است : عقل ، برداری و علم.( غررالحکم ، صفحه 96) 
• سه چیز است که در هر کس باشد ایمانش کامل است : کسی که چون خشنود شود ، خشنودیش بسوی باطل نبرد و زمانی که خشمگین شود خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون قدرت یابد چیزی را که مال او نیست ( به زور و ستم از دیگری ) نستاند .( غررالحکم ، صفحه 160)

راههای تقویت ایمان


بطور کلی برای تقویت ایمان نیاز به جامع خوبی ها و نیکی هاست که در اینجا به مهمترین آنها می پردازیم : 

1) اخلاص در انجام اعمال
2) اتصال به قرآن و تدبیرو تامل در آیات الهی 
3) ذکر و یاد خدا به صورت مداروم و مکرر
4) زیادت در انجام اعمال صالح 
5) به خاطر آوردن سختی های جهنم و خوبی های بهشت
6) یادآوری سکرات و سختی های مرگ و عذاب قبر 
7) توجه به دلائل قدرت الهی مثل طوفان ، زلزله و آتشفشان
8) محاسبه اعمال توسط خود انسان و مقایسه آن با آنچه باید باشد 
9) انجام کامل واجبات و ترک تمامی محرمات دینی 
10) سعی در انجام مستحبات و ترک مکروهات
11) تحقیق و بررسی مالهای حرام و حلام موجود در زندگی
12) دوری کردن از شبهات
13) تحقیق و پژوهش در سیره صالحین و نیک گامان
14) برادری و دشمنی با دیگران در راه خدا و برای خدا
15) بذل و انفاق فراوان
16) افزودن بر علم و دانش و دوری از جهل و نادانی
17) دعوت دیگران به سوی خدا 
18) پرهیز از گناه
19) پرهیز از طمع در امور دنیوی
20) یکی کردن عمل و گفتار و تلاش برای پرهیزکاریو تقوا
21) شکر نعمت های خداوند و دوری اکید از کفران نعمت
22) خوش اخلاقی ، احسان و نیکوکاری 
23) راست گویی و پرهیز از دروغ حتی مصلحتی
24) صبر و بردباری در مسائل و شدائد گوناگون
25) دوری از تکبر ، حسادت ، بداخلاقی و عصبانیت 
26) و بسیاری عوامل دیگر ...
 
عمل صالح چیست ؟

عمل صالح عنوانی است عام و فراگیر که تمامی انسانها فطرتاً آن را می شناسند . مثبت بودن هر عملی منوط به صالح بودن آن است و عمل تنها وقتی صالح است که خاستگاه ان «قلب» مزکّی باشد . بی گمان اساسی ترین شرط عمل صالح، خلوص نیت است . پس اگر كسی در عبادت از همه مخلوق ببرد و فقط و فقط متوجه خدا باشد و برای اطاعت امر او عبادت نماید ، پروردگار آن عمل خالص را می پذیرد و به عمل كننده پاداش می دهد .
نكته مهم این است كه به جا آوردن عمل خالصانه مشكل است ، اما اصل عمل یا خلوص نیت در عمل را در طول ایام زندگانی و تا پایان عمر محافظت نمودن حتی از آن نیز بسیار مشكل تر است . آنچه در عمل صالح و حسنات مهم است ، بردن این عمل تا آستان حضرت دوست است نه نفس انجام دادن . چه بسا انسان بهترین هدیه را برای محبوب خود تهیه كند اما در بین راه از گزند حوادث محفوظ نماند و به آن آسیب رسد . آسیبی كه به حسنات وارد می شود ریا ، منت ، اذیت و امثال آن است .

پس از این توضیحات توجه شما را به گوشه ای از اعمال صالحی که در احادیث و روایات اسلامی به آنها اشاره شده است جلب می نماییم : 

• برپا داشتن صحیح نماز و مداومت و عدم سستی در آن ؛
• انجام به موقع صله ارحام ( دیدار اقوام و دوستان ) ؛
• در راه مستمندان خود را به رنج انداختن ؛ 
• کمک به نیازمندان و محتاجان ؛ 
• مهمان پذیری در خانه ؛ 
• دفاع از حق و عدالت ؛ 
• دوستی با دیگران و کمک به آنها ؛ 
• بوسه مهرآمیز پدرانه بر صورت فرزند ؛ 
• کمک به پدر و مادر ؛
• خوش خلقی و دوری از عصبانیت ؛
• ادای واجبات و دوری از محرمات ؛
• خوشحال کردن مسلمانان حتی با یک نگاه مهرآمیز یا یک تبسم لطیف یا یک هدیه کوچک ؛
• عیادت از بیماران و سالمندان ؛
• عفو ، بخشش و اغماض در خطای دیگران ؛
• رعایت حقوق همسایه ؛
• و حتی مسواک زدن و بسیاری موارد دیگر که با اندکی تامل می توان به آنها دست یافت .

فضایل امام موسی کاظم<ع>برای دیدن لطفا یرروی عکس زیر کلیک کنید


حداقل بیست ودو هزار گناه داریم


شوخی پیامبر




امتداد از حضرت علی تا حضرت مهدی <ع>"در قالبpdf"


ازدواج نور با نور"حضرت علی وحضرت فاطمه"<در قالب pdf>


چرا حضرت موسی (ع) چهل روز آب و غذا نخورد ؟

در روایات آمده است که حضرت موسی (ع) وقتی چهل روز برای مناجات به کوه طور رفت

یک قطره آب نخورد ،

یک لقمه غذا نخورد

و همان انس مکالمه با پروردگار هستی

غذای روح و جسمش بود .

 

دلیل :

دیده اید گاهی چنان مشغول کاری که علاقه داریم ، می شویم که آب و غذا را بکلی فراموش می کنیم و یا کسی که داغدیده است هرگز به فکر طعام نیست . این به جهت شدت توجه به موضوع دیگری ست که خوراک را از یاد آدمی می برد . موسی پیامبر (ع) نیز در اوج این حال روحانی بوده است.

تعداد دفعات نزول حضرت جبرئیل علیه السلام بر پیامبران...

حضرت جبرئيل عليه السلام كه يكي از ملائك مقرب خداوند است ،

هزاران بار بر پيامبران الهي نازل شده و فرامين حضرت حق را به آنان انتقال داده است

كه عبارتست از :

 

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت آدم عليه السلام ، 12 مرتبه .

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت ادريس عليه السلام ، 4 مرتبه .

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت نوح  عليه السلام ، 50 مرتبه .

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت ابراهيم عليه السلام ، 42 مرتبه .

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت موسي عليه السلام ، 400 مرتبه .

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت عيسي عليه السلام ، 13 مرتبه .

نزول حضرت جبرئيل عليه السلام بر حضرت محمد صلي الله عليه و آله ، 24000 مرتبه .

اوّلين ها و پيامبران

اولين كسي كه گريه كرد ، حضرت آدم عليه السلام بود .

اولين كسي كه حج به جا آورد ، حضرت آدم عليه السلام بود .

اولين كسي كه خانه كعبه را بنا نمود ، حضرت آدم عليه السلام بود .

اولين كسي كه شعر را به  عربي سرود ، حضرت آدم عليه السلام بود .

اولين كسي كه بر روي زمين شخم كاري كرد ، حضرت آدم عليه السلام بود .

اولين كسي كه برايش قبر كنده شد و لحد تهيه گشت ، حضرت آدم عليه السلام بود .

اولين كسي كه روزه گرفت، حضرت آدم عليه السلام بود كه هر ماه سه روز، روزه مي گرفت .

اولين كسي كه خط نوشت ، حضرت ادريس عليه السلام بود .

اولين كسي كه خياطي كرد ، حضرت ادريس عليه السلام بود .

اولين كسي كه شهر بنا كرد ، حضرت ادريس عليه السلام بود .

اولين كسي كه وسايل جنگي ساخت ، حضرت ادريس عليه السلام بود .

اولين كسي كه علم حساب را درست كرد ، حضرت ادريس عليه السلام بود .

اولين كسي كه سگ را به نگهباني واداشت ، حضرت نوح عليه السلام بود .

اولين كسي كه ساعتهاي دوازده گانه را وضع كرد ، حضرت نوح عليه السلام بود .

اولين كسي كه كشتي ساخت و به روي آب روانه كرد ، حضرت نوح عليه السلام بود .

اولين كسي كه پرچم برافراشت ، حضرت ابراهيم عليه السلام بود .

اولين كسي كه « الله اكبر » گفت ، حضرت ابراهيم عليه السلام بود .

اولين كسي كه تير و كمان ساخت ، حضرت ابراهيم عليه السلام بود .

اولين كسي كه در راه خدا جهاد كرد ، حضرت ابراهيم عليه السلام بود .

اولين كسي كه بر منبر رفت و خطبه خواند ، حضرت ابراهيم عليه السلام بود .

اولين كسي كه در برابر بت پرستي قيام كرد ، حضرت ابراهيم عليه السلام بود .

اولين كسي كه زره ساخت ، حضرت داود عليه السلام بود .

اولين كسي كه قبا پوشيد ، حضرت سليمان عليه السلام بود .

اولين كسي كه شكر تهيه كرد ، حضرت سليمان عليه السلام بود .

اولين كسي كه « بسم الله الرحمن الرحيم » نوشت ، حضرت سليمان عليه السلام بود .

اولين كسي كه پيمانه و ترازو ساخت ، حضرت شعيب عليه السلام بود .

اولين طفلي كه شش ماهه بدنيا آمد و زنده ماند ، حضرت يحيي عليه السلام بود .

اولين بشري كه به آسمان صعود كرد ، حضرت عيسي عليه السلام بود .

اولين پيامبر در بني اسرائيل ، حضرت موسي عليه السلام بود .

اولين كسي كه « لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم » گفت ، حضرت محمد (ص) بود .

پشیمانی ابلیس ملعون از نصیحت کردن

پشیمانی ابلیس از نصیحت کردن

 

امام صادق عليه السلام براى حفص بن غياث حكايت فرمودند كه  :

روزى ابليس بر حضرت يحيى عليه السلام ظاهر شد در حالى كه ريسمان هاى فراوانى به گردنش آويخته بود .

حضرت يحيى عليه السلام پرسيد که  :  اين ريسمان ها چيست ؟

ابليس گفت : اينها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشان مى كنم  .

حضرت يحيى عليه السلام پرسيد : آيا چيزى از ريسمان ها هم براى من هست ؟

ابليس گفت : بعضى اوقات پر خورى كرده اى و تو را از نماز و ياد خدا غافل كرده ام  .

حضرت يحيى عليه السلام فرمود: به خدا قسم از اين به بعد هيچ گاه شكمم را از غذا سير نخواهم كرد.

ابليس گفت : به خدا قسم ، من هم از اين به بعد هيچ مسلمان و موحدى را نصيحت نمىكنم .

امام صادق عليه السلام در پايان اين ماجرا فرمود : اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه شكم شان را از غذا پر نكنند . به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه براى دنيا كار نكنند !

کیفیت ملاقات جبرئیل (ع) با پیامبر اعظم (ص)

کیفیت ملاقات جبرئیل (ع) با پیامبر اعظم (ص)


مناسب است به عناوینی که مورد بحث قرار می گیرد ، فهرست وار اشاره شود :

1. جبرئیل (ع) برای ملاقات با پیامبر (ص) اجازه می گرفت .

2. در محضر پیامبر (ص) مانند یک بنده جلوس می کرد .

3. جبرئیل (ع) با صورت بشری شرفیاب می شد مگر در دو نوبت .

4. با صورت دحیه کلبی به حضور پیامبر (ص) می آمد .

5. در مسجد پیامبر (ص) مقامی است بنام « مقام جبرئیل » که دعا در آن مکان ، مستحب است .

1) مرحوم محدث عاملی از معاویه بن عمار روایت کرده که امام صادق (ع) به او فرمود : « برو به مقام جبرئیل (ع) که در زیر ناودان واقع است ، چرا که جبرئیل (ع) در آنجا توقف می کرد و برای ملاقات ، اجازه ی ورود می گرفت و دعای مخصوص آن را بخوان . » هم چنین از عمربن یزید روایت می کند که می گوید : همسرم در مدینه حائض شد و موفق به زیارت حرم پیامبر (ص) نشده بود و قافله هم بنا داشت ، حرکت کند و من موضوع را به امام صادق (ع) عرض کردم . فرمود : به او بگو غسل کند و به مقام جبرئیل (ع) بیاید ( چون حائض نباید جلوتر برود ) و آنجا مقامی است که جبرئیل (ع) هرگاه می خواست به حضور پیامبر (ص) برسد ، در آنجا توقف می کرد و اذن دخول می گرفت ، پس هرگاه پیامبر (ص) وضعش مقتضی نبود ، اذن نمی داد و جبرئیل (ع) توقف می کرد تا حضرت بیاید و اگر مقتضی بود ، اذن می داد و جبرئیل (ع) وارد می شد . پس همسرم این کار را کرد و حیض برطرف شد و به زیارت حرم پیامبر (ص) مشرف گردید . مرحوم شیخ صدوق (ره) در اعتقادات خود می گوید : اما اعتقاد ما در نزول وحی این است که جبرئیل (ع) بدون اذن ، وارد بر پیامبر (ص) نمی شد و استیذان می نمود و اینها برای اکرام پیامبر خدا (ص) بود و نیز جبرئیل (ع) مانند یک بنده ، در حضور پیامبر (ص) می نشست .

 2) امام صادق (ع) فرمودند : جبرئیل (ع) وقتی که به محضر پیامبر (ص) می رسید ، جلوسش مثل جلوس یک بنده بود و بدون استیذان وارد منزل پیامبر (ص) نمی شد . مرحوم علامه مجلسی (ره) از کتاب کافی مرحوم کلینی (ره) نقل می کند که از امام صادق (ع) سؤال شد که غشیان و بیهوشی که بر پیامبر (ص) عارض می شد آیا در موقع آمدن جبرئیل (ع) بود ؟ فرمود : نه ، جبرئیل (ع) بدون اجازه وارد نمی شد و مانند عبدی در محضر پیامبر (ص) می نشست و این حالت در موقعی بود که خدای متعال ، پیامبر (ص) خود را مستقیماً و بدون واسطه ، مخاطب قرار می داد . از امالی شیخ نقل شده که ابن عباس روایت می کند که : علی (ع) صبح زود به زیارت پیامبر (ص) رفت و دوست داشت که کسی بر او سبقت نگیرد و دید که پیامبر (ص) در حیاط خانه ، سرش را در دامن دحیه بن خلیفه کلبی گذاشته است . با صیغه ی سلام « السلام علیک » سلام کرد و پرسید چگونه است حال رسول خدا (ص) ؟ دحیه گفت : خوبست ای برادر رسول خدا (ص) ! تا اینکه می گوید : پس سر حضرت را بلند نموده و در دامن خود قرار دادم ، آنگاه پیامبر (ص) بیدار  گشت و پرسید که این همهمه چیست ؟ قضیه را عرض کردم ، فرمود : او دحیه نبود بلکه جبرئیل (ع) بود و تو را با نامی که خدا اسم گذاری کرده ، خوانده است و آن همان کلمه ی « اخا رسول الله » است لذا معلوم می شود که جبرئیل (ع) در اکرام و تعظیم پیامبر (ص) تا چه اندازه کوشا بوده است . بی تناسب نیست به اخباری اشاره شود که دلالت دارند بر اینکه هر موقع جبرئیل (ع) در نزول وحی ، واسطه بوده پیامبر (ص) براحتی وحی را دریافت می کرد و وقتی که واسطه نبوده و وحی مستقیماً از ناحیه ی خداوند متعال به حضرت واصل می شد ، حالت غشیان و سنگینی مخصوصی در پیامبر اکرم (ص) مشاهده می شد و نیز باید اشاره شود چرا چنین حالتی برای پیامبر اعظم (ص) عارض می گشته است ؟

 مرحوم شیخ ابوجعفر برقی در کتاب علل نقل می کند که امام صادق (ع) فرمود : وقتی که به پیامبر (ص) وحی نازل می شد اگر جبرئیل (ع) واسطه بود پیامبر (ص) می فرمود : این جبرئیل (ع) است و چنین می گوید ، و اگر جبرئیل (ع) نبود و وحی مستقیماً به پیامبر (ص) نازل می گشت برای پیامبر (ص) غشیان و بیهوشی عارض می شد زیرا در این وقت ، وحی بر حضرت سنگین بوده است .

 شیخ صدوق (ره) در کتاب توحید با اسناد خود از زراره روایت می کند که می گوید : به امام صادق (ع) عرض نمودم فدایت شوم آن غشیان و بیهوشی چه بوده که به رسول خدا (ص) عارض می گشت ؟ فرمود : آن در صورتی بود که بین خداوند متعال و رسولش واسطه ای نبود و خداوند ، خود برای پیامبرش تجلی می کرد و بعداً فرمود : ای زراره این همان نبوت است . در این وقت امام صادق (ع) حالت خضوع و خشوعی به خود گرفت .

بخاری می گوید : فروه حدیث می کند از علی بن مسهر و او از هشام بن عروه و او از پدرش از عایشه که حارث بن هشام از پیامبر (ص) پرسید : وحی چگونه به شما نازل می شود ؟ فرمود : گاهی ملک می آید و من صدایی مثل صدای زنگ می شنوم ، سپس آن صدا از من رفع می شود و آنچه را که شنیده ام ، در ذهنم باقی می ماند و گاهی به صورت مردی می آید و با من تکلم می کند و هرچه را می گوید در همان حال ضبط می کنم .

 

 3) اما موضوع سوم و آن اینکه آیا جبرئیل (ع) به صورت اصلی خودش به حضور پیامبر (ص) می آمده و یا به صورت بشری ؟

آنچه از روایات و اقوال استفاده می شود اینکه جبرئیل (ع) به صورت بشری به محضر پیامبر (ص) می رسیده ، مگر در دو جا که با صورت اصلی خود آمده است . مرحوم فیض می فرماید : روایت شده که جبرئیل (ع) را احدی از انبیاء (ع) در صورت اصلی خود ندیده مگر حضرت محمد (ص) که در دو نوبت جبرئیل (ع) را در صورت اصلی خود دیده ، دفعه ای در آسمان و دفعه ی دیگری در زمین . شیخ طبرسی (ره) در ذیل تفسیر آیه ی شریفه : « اَفَتُمارونَهُ عَلی ما یَری وَ لَقَد رَاهُ نَزلَهً اُخری » یعنی « آیا شما آنکه را پیامبر دیده انکار می کنید و یک بار دیگر هم او را مشاهده کرده بود » ، (سوره مبارکه نجم ، آیات 12 و 13) نیز معترض این دو مورد شده است .

تا اینکه شیخ طبرسی (ره) می نویسد : و ابن عباس و ربیع بن قتاده گفته اند : جبرئیل (ع) با صورت آدمی به حضور پیامبر (ص) می رسید و وقتی که حضرت از جبرئیل (ع) خواست که خلقت اولیه خود را به او بنمایاند پس او دو دفعه خود را با خلقت اصلی نشان داد ، یک دفعه در زمین و دفعه ی دیگر در آسمان .

سیوطی نیز در تفسیر این آیات می نویسد : پیامبر (ص) در  غار حرا ، جبرئیل (ع) را در صورت اصلی خود دید که افق را تا مغرب فرا گرفته بود ، پس حضرت بیهوش شد و این ملاقات با درخواست خود پیامبر (ص) انجام گرفت زیرا پیامبر (ص) به جبرئیل (ع) فرموده بود که خود را با صورت  اصلی خودش نشان دهد .

 

 4) راجع به بحث چهارم : جبرئیل (ع) به صورت چه شخصی ممثّل می شده و در می آمده است ؟ در موارد نسبتاً زیادی در روایات و تواریخ ذکر شده که جبرئیل (ع) در شکل دحیه بن خلیفه کلبی بر پیامبر (ص) وارد می شده که عبارت است :

حدیثی که در سابق از امالی شیخ نقل کردیم که علی (ع) دحیه را در حیاط خانه خود دید ، خیال کرد که او همان دحیه است ولی پیامبر (ص) فرمود : او دحیه نیست بلکه جبرئیل (ع) است .

بخاری در صحیح خود از ابی عثمان نقل می کند که شنیده ام وقتی جبرئیل (ع) به حضور پیامبر (ص) رسید و ام سلمه هم در آنجا بود ، حضرت از ام سلمه پرسید که این شخص کیست ؟ عرض کرد : این دحیه است . ام سلمه می گوید : پس از رفتن او باز هم ، سوگند به خدا ، خیال می کردم او دحیه بود تا اینکه حضرت خطبه را تمام نمود و فرمود : جبرئیل (ع) چنین می گفت .

از حذیفه بن یمان حدیثی نقل شده که می گوید : مردم در سابق و قبل از نزول آیه حجاب ، هر وقت که می خواستند به حضور پیامبر (ص) برسند ، وارد می شدند ولی پیامبر (ص) ورود آنها را در هنگامی که دحیه نزد حضرت بود ، منع می کرد .

علامه مجلسی (ره) نیز از حذیفه نقل می کند : وقتی نزدیک در اتاق پیامبر (ص) رسیدم ، دیدم پرده آن افتاده بود . پس آن را عقب زدم ، دیدم که دحیه در خانه رسول اکرم (ص) نشسته است . وقتی چنین دیدم ، برگشتم و وارد اتاق نشدم . در ذیل همین حدیث نقل می کند : وقتی علی (ع) دید من وارد نشدم ، صدا زد : برگرد و من برگشتم . در این هنگام پیامبر (ص) از خواب بیدار شد و  از علی (ع) پرسیدند : از دامن چه کسی سرم را بلند کردی ؟ عرض کرد : از دامن دحیه ، پس فرمود : تو چه گفتی ؟ عرض کرد : من به او گفتم : « السلام علیکم و رحمه  الله و برکاته » او جواب داد : « علیکم السلام یا امیرالمؤمنین » و سپس پیامبر (ص) فرمود : خوشا به حال تو یا علی که ملائکه به نام امیرالمؤمنین برتو سلام می کنند .

از این حدیث استفاده می شود که پیامبر (ص) مردم را از ورود بر خود به هنگامی که دحیه نزد او بود ، منع می فرمود و این نبود مگر برای اینکه محتمل بود که او دحیه نباشد بلکه جبرئیل (ع) باشد . بنابراین هرگاه احتمال بدهیم که جبرئیل (ع) گاهی هم به صورت شخصی دیگر غیر از دحیه ممثّل می شد، مقتضی بود در وقتی که آن شخص هم در حضور پیامبر (ص) بود ، مردم از ورود به پیامبر (ص) ممنوع بشوند و چون نهی فقط در صورتی است که دحیه نزد آن حضرت بوده است . بنابراین به طور عموم ، می توانیم حدس بزنیم که هر وقت جبرئیل (ع) به صورت بشری وارد بر رسول اکرم (ص) می شده با صورت دحیه بوده است .

بنابراین با توجه به مطالب گفته شده ، مطمئن خواهیم شد که جبرئیل (ع) دائماً به صورت دحیه بن خلیفه کلبی نزد پیامبر اعظم (ص) می آمده مگر دو دفعه که ذکر شد.

دلیل سنت خواستگاری پسران از دختران...


حضرت آدم (ع) چون خلعت وجود بر اندامش دوخته شد ، خداوند قادر و مهربان ، حضرت حوا (ع) را نیز به عنوان زوج او آفرید . در این هنگام چشم آدم (ع) به حوا (ع) افتاد و او را شبیه خود ولی زیباتر و دلرباتر ، لذا خطاب به وی گفت : تو کیستی ؟ حوا (ع) جواب داد : من مخلوق خدا هستم . آدم (ع) دید حوا (ع) نیز مثل او سخن می گوید و از نظر قیافه به وی شباهت دارد ، احساس کرد در دل خویش نیز خیلی به وی علاقمند است. در این هنگام با خدا مناجات کرد و گفت : خدایا این مخلوق زیبا کیست که در کنار من است ؟ من از دیدار او بسیار خوشحالم ! از جانب خدا خطاب رسید : این انسان کنیز ما حوا (ع) است ، آیا دوست داری که با تو انس گیرد و سخن گوید ؟ آدم (ع)  عرض کرد : بلی و من به شکرانه این نعمت الهی پیوسته سپاسگزار خواهم بود . پروردگار عالم فرمود : ای آدم ! از وی خواستگاری کن که او مشکل جنسی تو را نیز برطرف می کند . آدم (ع) از حوا (ع) خواستگاری کرد و به دستور خداوند ، تعلیم معارف دینی را مهریه وی قرار داد . خداوند متعال از این کار آنان راضی شد . چون آدم (ع) آماده این خواستگاری شد از حوا (ع) خواست که به پیش او آید ، ولی حوا (ع) نپذیرفت و گفت : تو پیش من بیا .خداوند خطاب کرد : ای آدم ! تو پیش حوا (ع) برو و بدینسان این روش سنت شد که مردان سراغ زنان روند و چنانچه به عکس بود ، سنت آن می شد که دختران از پسران خواستگاری کنند .

بدین طریق زندگی مشترک آدم (ع) و حوا (ع) شروع شد و با همدیگر به خوشی و فعالیت پرداختند و با الهام از سوی جبرئیل (ع) راه کشاورزی را یاد گرفتند و به ترتیب به گندمکاری و کشت جو مبادرت ورزیده و برای بنی آدم و فرزندان خود ، درس همکاری و تلاش زن و مرد را در جامعه به یادگار گذاشتند .

 منبع : مجموعه کامل قصه های قرآن ، نوشته : محمدجواد مهری کرمانشاهی ، انتشارات مشرقین قم

شیطان رجیم ، دلال بازار...

شیطان رجیم ، دلال بازار


حضرت سليمان عليه السلام عرض كرد: خدايا تو مرا بر جن و انس و وحوش و طيور و ملائكه و ديوها مسلّط كردى ، ولى يك خواهشى از تو دارم و آن اينكه اجازه دهى بر شيطان هم مسلّط شوم و او را زندانى و حبس كنم و به غل و زنجيرش بكشم كه اين قدر مردم را به گناه و معصيت نيندازد.

خطاب رسيد: اى سليمان مصلحت نيست .

عرض كرد: خدايا وجود اين معلون براى چه خوبست ؟!

ندا آمد: اگر شيطان نباشد كارهاى مردم معوق و معطل مى ماند ، عقب مى افتد ، كار مردم پيش نمى رود .

عرض كرد: خدايا من ميل دارم اين ملعون را چند روزى حبس ‍ كنم .

خطاب رسيد: حالا كه اصرار دارى ؛ بسم اللّه ، او را بگير.

حضرت سليمان (ع) فرستاد او را آوردند ، غل و زنجير كردند و به زندان انداختند. حضرت كارش زنبيل بافى بود ، زنبيل درست مى كرد و مى برد بازار مى فروخت و از اين راه نان خود را در مى آورد. يك روز زنبيل درست كرد و به نوكرها داد كه ببرند بازار بفروشند و قدرى آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول كند.  در حالى كه در خبر است كه هر روز چهار هزار شتر و پنج هزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرتش طبخ مى شد، با وجود اين خودش ‍ زنبيل بافى مى كرد و نان مى خورد .

حضرت سليمان (ع) فرستاد زنبيل را بردند بازار بفروشند، خدمتگذاران ديدند بازارها بسته است . خبر آوردند: آقا بازارها بسته است ، حضرت فرمود: مگر چه شده ؟! براى چه بسته است ؟! گفتند: نمى دانيم ، زنبيل ها ماند و حضرت آن روز را با آب افطار كرد. روز بعد غلامان را فرستاد زنبيل ها را به بازار ببرند و بفروشند. باز خبر آوردند كه بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گريه و زارى هستند و تهيه سفر آخرت را مى بينند. خدايا چه شده مردم چرا دل به كاسبى نمى دهند؟!

خطاب رسيد:  اى سليمان تو دلال بازار را گرفتى و زندان كردى ، نگفتم مصلحت نيست شيطان را زندانى كنى !

حضرت سليمان (ع) دستور داد شيطان را آزاد كردند ، صبح كه شد، ديد مردم صبح زود به در مغازه هايشان رفته اند و مشغول كسب و كار شده اند.

پس اگر شيطان نباشد امورات دنيا نظم نمى گيرد، قدرت پروردگار را مشاهده مى كنى ، از همين دشمن هم جهت نظم امور استفاده كرده است ، چنانچه شاعرى مى گويد :

گر نیک و بدی دیدی ، مزن دم

که هم ابلیس می باید هم آدم

پاداش شیعیان راستین

پاداش شيعيان راستين :


جابربن عبدالله انصارى گويد: روزى در حضور رسول اكرم (ص) بوديم . ناگهان پيامبر اعظم (ص) به امیرالمؤمنین على (ع) رو كرد و فرمود : مى خواهى تو را اى ابوالحسن بشارت بدهم ؟ حضرت على (ع) عرض كرد : آرى .  فرمود: اين جبرئيل است که از ناحيه خداوند متعال خبر ميدهد كه شيعه و دوست تو داراى هفت خصلت است :

  • 1. رفق و آرامش در لحظه مرگ
  • 2. انس هنگام وحشت
  • 3. نور هنگام ظلمت
  • 4. امن هنگام فزع و بى تابى
  • 5. قسط و كم نياوردن در نزد ميزان
  • 6. عبور از پل صراط
  • 7. وارد شدن به بهشت قبل از ساير مردم ، در حالى كه نور آنها در پيشاپيش آن ها ، جلو آنها را روشن كرده است .

عدالت و لطف خدا :


زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت : اى پيامبر خدا پروردگار تو ظالم است يا عادل ؟

داوود (ع) فرمود : خداوند عادلى است كه هرگز ظلم نمى كند.

سپس فرمود:  مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است كه اين سؤال را مى كنى ؟

زن گفت : من بيوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ريسندگى مى كنم ، ديروز شال بافته خود را در ميان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم  تا بفروشم و با پول آن غذاى كودكانم را تهيه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهيدست و محزون ماندم و چيزى ندارم كه معاش كودكانم را تأمين نمايم .

هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر كدام صد دينار (جمعاً هزار دينار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض كردند: اين پولها را به مستحقش بدهيد. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسيد : علت اين كه شما دسته جمعى اين مبلغ را به اينجا آورده ايد چيست ؟ عرض كردند: ما سوار كشتى بوديم ، طوفانى برخاست ، كشتى آسيب ديد و نزديك بود غرق گردد و همه ما به هلاكت برسيم ، ناگهان پرنده اى ديديم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشوديم ، در آن شال بافته ديديم ، به وسيله آن مورد آسيب ديده كشتى را محكم بستيم و كشتى بى خطر گرديد و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسيديم و ما هنگام خطر نذر كرديم كه اگر نجات يابيم هر كدام صد دينار، بپردازيم و اكنون اين مبلغ را كه هزار دينار از ده نفر ماست به حضورت آورده ايم تا هر كه را بخواهى ، به او صدقه بدهى .

حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دريا براى تو هديه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس ‍ هزار دينار را به آن زن داد و فرمود : اين پول را در تأمين معاش كودكانت مصرف كن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از ديگران است .

داستان کوتاه بيمارستان رو به بهشت

در بیمارستانی دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند.
یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند.
تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود.
اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد.
و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.
آنها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند.
از همسر ...
خانواده و ...
هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام چیزهایی که بیرون پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد.
بیمار دیگر در مدت این یک ساعت با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون جانی تازه می گرفت.
این پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه ی زیبایی داشت.
مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند.
درختان کهن به منظره ی بیرون زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد.
همان طور که مرد در کنار پنجره این جزییات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد.
روزها و هفته ها سپری شد.
یک روز صبح ...
پرستاری که برای شستشوی آنها آب می آورد جسم بی جان مرد را کنار پنجره دید که در خواب و با آرامش از دنیا رفته بود.
پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند.
مرد دیگر خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند.
پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد اتاق را ترک کرد.
آن مرد به آرامی و با درد بسیار ...
خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد.
بالاخره او می توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.
در عین ناباوری او با یک دیوار مواجه شد.
مرد پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی برای او توصیف کند؟
پرستار پاسخ داد: "شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد.
آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند."