روابط دختر وپسرباحدنصاب ومجازاشکال ندارد..روابط دختروپسردردانشگاه ها ومدارس دبیرستان وهمچنین:اظهارمح
اما..
اگر يك دختر پسری را دوست داشته باشدویاپسری دختری رادوست داشته باشد.. چگونه محبت خود را به او تفهيم كند كه برای پسر سوء تفاهم نشود؟
اظهار محبت به جنس مخالف، اغلب به یكى از دو هدف زیر انجام مىگیرد:
1. به منظور ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه و استمرار آن براى مدت زمانى خاص، در جهت پاسخ به احساس نیاز روانى خود (یعنى نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن)
2. به منظور آشنایى با یكدیگر و فراهم كردن مقدمات ازدواج و بعضى انگیزههاى دیگر.
حال كدام یك از این دو صورت را مىتوان پذیرفت و بر آن مهر تأیید زد؟
شكى نیست كه انسان داراى نیازهاى مختلف زیستى، اجتماعى، عاطفى و شناختى است. او همانطور كه نیاز به خوردن و آشامیدن دارد؛ نیازمند ارتباط و تعامل با دیگران است و سرانجام نیازمند محبت كردن و مورد محبت واقع شدن است. برخى روانشناسان، با انواع نیازهاى مختلف انسان و سطحبندى آن، بر اهمیت نیازهاى عاطفى در دوران نوجوانى و جوانى و لزوم تأمین آن، توسط گروه همسالان، تأكید ورزیده، معتقدند: این نیاز، یكى از نیازهاى عالى انسان است و همسالان با ایجاد ارتباط مثبت عاطفى، مىتوانند به تأمین آن بپردازند؛ اما آنچه در ایجاد رابطه دوستى و اظهار محبت به دیگرى، از اهمیت زیادى برخوردار است، آن است كه این اظهار محبت به چه كسى و تا چه محدودهاى انجام گیرد تا هم آن نیاز عاطفى پاسخ داده شود و هم عوارض و پیامدهاى منفى نداشته باشد. به عبارت دیگر، به چه هزینهاى، مىخواهیم این نیاز را تأمین و ارضا كنیم؟ همان طور كه ما براى تأمین نیازهاى زیستى خود دست به هر اقدامى نمىزنیم؛ بلكه مىكوشیم طبق معیارهاى صحیح، به آنچه تناسب بیشترى با وضعیت جسمانى ما دارد، عمل كنیم؛ شایسته است همین روش را در مورد نیازهاى عاطفى و روانى به كار ببریم و آنچه سلامت روحى و روانى ما را تهدید مىكند، به كنارى گذاشته، از آن دورى كنیم. اظهار محبت به جنس مخالف، پیامدهاى زیر را به دنبال دارد:
الف. زیاده طلبى
كمالطلبى انسان، در هر بعدى از ابعاد جسمانى و روانى، زبانزد همگان است. اگر فردى در پى علم و دانشى باشد و آن را ارزش مطلق بداند، هیچگاه دست از كنجكاوى و دانش جویى خود، برنمىدارد و چه بسا در واپسین لحظات زندگى نیز در پى كشف مجهولات خود مىباشد. فردى كه در پى كسب قدرت و سلطه بر دیگران است، اگر بر تمام كره خاكى سلطه یابد، آن را كم و اندك مىپندارد و حكومت بر دیگر كرات را خواهان است و كسى كه خواهان ثروت است، اگر گنج قارون و بیشتر از آن را داشته باشد، باز هم در پى مال و ثروت بیشتر است و... به طور كلى در تمام زمینهها این كمال خواهى ظهور و بروز دارد و با اندك تأملى در رفتار خود و دیگران، مىتوان این صفت را كشف و مشاهده كرد.
آیةاللَّه سبحانى گفته است: روزى در محضر آیةاللَّهالعظمى بروجردى رحمه الله نشسته بودیم كه گفتند یكى از پزشكان تركیه، خواستار ملاقات با مرجع جهان شیعه است. آن پزشك، هدف از ملاقات خود را تقاضاى مقالهاى علمى درباره علت و یا علل [تحریم شراب] از نظر فقه شیعه براى ارائه به همایشى در تركیه عنوان كرد. نماینده همایش، دوست داشت پاسخ سؤال را مستقیماً از آیةاللَّه بروجردى بشنود؛ از این رو، سؤال كرد: چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام كرده است؟ آن مرجع بزرگ، در پاسخ به وى چنین اظهار داشت:
[حقیقت انسان را عقل و قدرت اندیشه و تفكّر وى تشكیل مىدهد و اگر عقل نبود، ایشان با دیگر موجودات زنده، چه تفاوتى داشت؟ پس در حفظ آن، باید كوشا بود و آنچه با این بعد وجودى تعارض و تنافى دارد، باید با آن به مقابله برخاست. یكى از امورى كه در تضاد شدید با قوه عقل انسان است، نوشیدن شراب است. بنابراین، چون شراب عقل را از بین مىبرد و حقیقت انسان به عقل او است، اسلام آن را ممنوع كرده است].
آن پزشك گفت: درست است كه نوشیدن زیاد شراب، باعث از بین رفتن قوه تعقّل انسان است؛ ولى اگر كسى به مقدار كمى از این نوع مایعات بنوشد، نمىتوان گفت چنین تأثیرى را دارد؛ چرا اسلام آن مقدار اندك را نیز ممنوع كرده، نوشیدن آن را غیرمجاز مىداند؟ آیةاللَّه بروجردى گفت:
[چون انسان كمال طلب است و هرگز به مقدار كم قناعت نمىكند، اگر مجاز شمرده شود، بر اساس كمال خواهى اش، به تدریج بر خواسته خود مى افزاید و چه بسا به جایى مىرسد كه خودش هم فكرش را نمىكرد به همین جهت است كه اسلام از همان ابتدا، حتى مقدار اندك را ممنوع كرده است و به عنوان یك قانون قطعى و دقیق براى تمام افراد - چه با اراده و چه كم اراده - به اجرا گذاشته مىشود. این ویژگى، (كمالطلبى) چون در دیگر ابعاد و زمینه ها جارى است، دیگر قوانین و مقررات و دستورات صادره از طرف قانون گذار هستى، نیز چه بسا بر اساس همین نكته شكل گرفته است و آنجا كه ممكن است زیادهطلبى، باعث حریم شكنى شود و به تدریج در وادى هولناك و خطرات جانى و روحى قرار گیرد، با جدیت و قاطعیت آن را نهى مىكند].
اظهار محبت به جنس مخالف، از همین موارد است كه با یك سلام و احوالپرسى ساده و مختصر و یا به انگیزه اهداف آموزشى و غیره شروع مىشود؛ ولى به تدریج نوع رابطه و گفتوگو تغییر یافته، به میزان و كمیت آن نیز افزوده مىشود و تا آنجا پیش مىرود كه تمام انرژى عاطفى خود را مىخواهد در همین گفتوگوها و ارتباط هزینه كند و هرگز به همان حداقلى كه در روزهاى اول داشته، اكتفا نمىكند و بر همین اساس است كه از همان آغاز، باید از ایجاد ارتباط عاطفى و مبتنى بر احساسات اجتناب كرد.
بنابراین، ما براى اظهار محبت به جنس مخالف - چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمى را به دنبال نداشته باشد - دلیل موجّه و قابل قبولى نمىشناسیم. در واقع، اگر هم باعث سوء تفاهم نشود، باعث سوء رفتار مىشود و به تدریج افراد در گردونهاى وارد مىشوند كه چه بسا هیچ كدام خواستار آن نبودند گردونهاى كه گاهى رهایى از آن، مستلزم هزینه كردن تمام انرژى روانى و جسمانى فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است.
ب. وابستگى
با شكلگیرى روابط عاطفى بین دختر و پسر و افزایش تدریجى آن، زمینه وابستگى آنها به یكدیگر و تشدید آن فراهم مىشود. نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن، در دوران جوانى به اوج خود مىرسد و به شكل خودكار دختر و پسر در این كانال قرار مىگیرند. از این رو علاقه ابتدایى شدت یافته، كمكم دو طرف به یكدیگر وابسته مىشوند. این وابستگى، در بسیارى موارد، آفت بزرگى براى تمركز حواس مىشود؛ به گونهاى كه گاهى مطالعه و حضور در كلاس درس را غیرممكن مىسازد و هر كدام از آنها، در تمام اوقات شبانه روز - حتى در كلاس درس - در فكر طرف مقابل است
همچنین وابستگى مانع گزینش صحیح و دقیق براى شریك آینده زندگى مىشود و از آنجا كه شخص، به فردى خاص وابسته شده، تمام نیكىها، خوبىها، زیبایىها و... را در فرد مورد علاقه خود مىبیند و دیگر توان مشاهده عیوب احتمالى او را ندارد؛ زیرا از روى علاقه و از پشت عینك وابستگى، به طرف مقابل نگاه مىكند؛ نه با نگاهى خریدارانه، نقّادانه و بررسى كننده تا تمام نقاط ضعف و قوّت او را در ترازوى حقیقت بین، مورد دقّت و مشاهده قرار دهد
از طرف دیگر، اگر كسى بخواهد با فردى، فقط براى مدتى دوست باشد و به او اظهار محبت كند - نه به طور درازمدت - مطمئناً پس از آن مدت، امكان جدایى از یكدیگر، از نظر روانى بسیار سخت و مشكل آفرین است. معمولاً در چنین مواقع بسیارى از جوانان به افسردگىهاى شدید دچار شده، از زندگى ناامید مىشوند. آنان احساس مىكنند نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت؛ زیرا از طرفى مىخواهند این ارتباط دوستانه را - كه به وابستگى شدید منجر شده - ادامه دهند و از طرف دیگر باور دارند كه نمىتوانند همدیگر را به عنوان شریك زندگى خود انتخاب كنند. این امر، گاهى به خاطر ویژگىهاى شخصىشان است و گاهى به خاطر عوامل خانوادگى، اقتصادى و... (مثل عدم توافق خانوادهها و نظیر آن) است. از این رو دچار تنش شده و در یك بن بست سخت و شدید گرفتار مىشوند.
ج. احساس گناه
شكى نیست كه ما در [جامعهاى دینى] زندگى مىكنیم و بیشتر مردم آن از آموزههاى دینى و اخلاقى، متأثر هستند و به آنها احترام مىگذارند. گرچه ممكن است هر فردى در سالهاى نخستین زندگى، نسبت به بعضى از دستورات دینى، اطلاع دقیقى نداشته باشد؛ ولى به طور ناخودآگاه و به تدریج، با بسیارى از هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى جامعه دینى، آشنا مىشود. اظهار محبت و طرح رابطه دوستى با جنس مخالف، از رفتارهایى است كه جامعه دینى و ارزشى، آن را نمىپسندد و به آن خرده مىگیرد و با اندك دقّتى در متون دینى و سخنان رهبران دینى، روشن مىشود كه ارتباط با جنس مخالف، از چهارچوب و قوانینى خاص برخوردار است. اغلب جوانانى كه چنین روشى را در پیش مىگیرند، طولى نمىكشد كه به خود مىآیند و به گذشته خود مىاندیشند. رفتارهاى خود را با ملاكها و معیارهاى اخلاقى و شرعى مقایسه كرده، آنها را محك مىزنند و دچار پشیمانى مىشوند اگر نتوانند به درستى از این فضاى روانى خارج شوند، احساس گناه مىكنند و این احساس گناه، منشأ بسیارى از ناگوارىهاى روحى و روانى مى شود.
گفتنى است تجدید نظر نسبت به اعمال نامعقول و غیرمشروع گذشته، پشیمانى از آنها و تصمیم بر ترك آن، امرى مقبول و شایسته و بلكه لازم و ضرورى است؛ ولى آنچه به عنوان یك پیامد منفى در اینجا از آن یاد مىشود؛ آن احساس گناه شدیدى است كه بر فضاى فكرى فرد حاكم شده، توان خروج از آن را از شخص سلب مىكند و همراه با یأس و ناامیدى مطلق است. بدین وسیله، شخص توان حركت به سوى اصلاح و تغییر رفتار و مسیر زندگى را از دست مىدهد.
آنچه بیان شد، بعضى از پیامدها و عوارض اظهار محبت به جنس مخالف - به منظور داشتن رابطه دوستانه و صمیمانه - است. صورت دوم (اظهار محبت به جنس مخالف، به منظور آشنایى و فراهم كردن مقدمات ازدواج) شرایط دیگرى دارد.
بدون تردید یكى از پیشنیازهاى ضرورى ازدواج، آشنایى دو طرف از ویژگىهاى شخصیتى، اخلاقى، خانوادگى، اقتصادى و اجتماعى یكدیگر است و هر دو با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راههاى مختلفِ تحقیق و بررسى، باید به اطمینان كافى دست یابند. از طریق همین آگاهىهاى واقعبینانه، از نقاط ضعف و قوت همدیگر اطلاع پیدا كرده و میزان تناسب و همفكرى خود را در مىیابند.
در این صورت، چگونه و طبق چه مكانیسمى دو طرف باید به این هدف دسترسى پیدا كنند؟ آیا مىتوان با ایجاد رابطه عاطفى و اظهار محبت، به این هدف دست یافت و زمینه ارتباط دوستانه را فراهم نمود تا در این ارتباطها، به روحیات و ویژگىهاى اخلاقى، خانوادگى و... همدیگر پى برد؟ بر اساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده، جهت آگاهى بیشتر ر.ك: دختران، دوستىها و عبرتها، محمد على كریمى نیا، انتشارات روحانى. معتقدیم: بیشتر ارتباطهایى كه با همین قصد و نیت موجّه و معقول شكل مىگیرد، انگیزه دیگرى - غیر از آنچه به زبان جارى مىشود - در پى دارد (به خصوص اگر تقاضا كننده جنس مذكر باشد). در واقع، تقاضاى آشنایى با یكدیگر قبل از ازدواج، صرفاً پوشش به ظاهر مقبولى است كه فرد، بدین وسیله مىخواهد دلیل موجّه و معقولانهاى براى ارتباطهاى عاطفى و اظهار محبتهاى غیرمجاز قرار دهد. برخى افراد، با این ترفند و طراحى قبلى - با مخفى كردن انگیزه شیطانى خود - در پى به دام انداختن افراد سادهدل و خوش بین هستند تا نیازهاى جنسى خود را تأمین كنند؛ در واقع اینگونه افراد، آگاهانه طرف مقابل را قربانى غریزه جنسى و خودخواهىهاى شهوانى خودشان مىكنند. شكى نیست كه عدهاى نیز ناآگاهانه، گرفتار چنین دامى مىشوند. البته ممكن است هیچ كدام، قصد سوء استفاده از سادگى و یا ناآگاهى طرف مقابل را نداشته باشند؛ ولى باید بدانند كه غریزه جنسى انسان، بسیار قوى و شدید است. حیلههاى شیطانى نیز در این مورد بسیار پیچیده، مرموز و متعدد مىباشد. در این صورت عدهاى با طرح انگیزههاى معقول و موجه به طور ناآگاهانه وارد چنین صحنه خطرناكى مىشوند؛ به گمان اینكه هدفشان مقدس و خردمندانه است و اینگونه ارتباطها مشكلى ایجاد نمىكند و یا حداقل تا این اندازه مجاز و گاهى لازم و ضرورى است.
با ایجاد چنین ارتباطى و شكلگیرى علاقه ابتدایى بین دو طرف، امكان تحقیق و بررسى واقعبینانه كاهش مىیابد و شخص از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت كرده، تحقیقاتش در این زمینه، دچار جهتگیرى و یا تعصب خواهد شد. همان طور كه گفته شد، وقتى علاقه و محبت چیزى در قلب فرد جاى گرفت، او را نسبت به واقعیات كور و كر مىكند و دیگر نمىتواند نقاط منفى و ضعف آن را ببیند و حتى بشنود و آنچه مىبیند و مىشنود، در نظرش زیبا و جذّاب جلوهگر مىشود و حتى نقاط ضعف را نقاط قوّت تلقى مىكند.
خلاصه آنكه براى چنین امر حیاتى و مهمى، باید ابتدا به تحقیق و بررسى پرداخت و سپس در صورت وجود قابلیتها و صلاحیتها، در فكر ایجاد علاقه بود؛ نه اینكه با عینك محبّت و علاقه، به بررسى احوال و ویژگىهاى فرد اقدام كرد. مطمئناً آن عشق و علاقهاى باعث كمال و آرامش مىشود كه پس از پیمان زناشویى و تعهّد به زندگى مشترك، ایجاد مىشود؛ نه عشق و علاقه قبل از ازدواج به فردى كه هنوز آگاهى و آشنایى كافى نسبت به او پیدا نشده و كاملاً سطحى و احساسى است.
بنابراین، امید است با دقّت هرچه تمامتر در رشد و بالندگى خود - در این دوره بسیار حساس و سرنوشتساز - تلاش كنید تا از هرگونه كجروى و كجاندیشى خود را حفظ كرده و سنگ بناى زندگى آینده را بر پایههاى درستى و راستى قرار دهید.
پایگاه اطلاع رسانی جامع مرحوم کافی